یاسمین یارمل هنرپیشه سینمای افغانستان پس از سقوط کابل و به قدرت رسیدن دوباره طالبان در کشور به فرانسه پناهنده شد. او در مورد پروسه تخلیه از فرودگاه کابل و چالش های زندگی مهاجرت در فرانسه با مهاجرنیوز مصاحبه کرده است.
یاسمین یارمل هنرپیشه سینمای افغانستان هم اکنون در یکی از حومه های پاریس زندگی میکند. او پس از به قدرت رسیدن دوباره طالبان در افغانستان کشورش را ترک کرد و به فرانسه پناهنده شد. وی در سال ١۳۴۴خورشیدی در ولایت بلخ متولد شد. تحصیلات ابتدایی و ثانوی خود را در لیسه های روشانه بلخی و سلطان راضیه و تحصیلات عالی خود را در انستیتوت پیداگوژی بلخ به پایان رساند.
او در سال ١۳٦۲ به صفت ممثل شامل رادیو تلویزیون افغانستان شد و نقش هایی را در نمایشنامه ها و داستان های دنباله دار رادیو بازی میکرد. یاسمین یارمل در جریان همین سال ها به فعالیت های سینمایی آغاز کرد و در حدود سی فيلم نقش های مختلفی را اجرا نمود.
بر علاوه هنرپیشگی، به عنوان معلم نیز در یکی از مکاتب مزار شریف تدریس میکرد. یارمل به عنوان یک زن فعال در بخش های مختلف از جمله کار های خیریه در دفتر سرمیاشت مزار شریف فعالیت مینمود. یارمل به صفت مدیر دوبلاژ در رادیو تلویزیون ملی مصروف کار بود که کابل سقوط کرد....
مهاجرنیوز: سقوط کابل در ١۵ اگست سال ۲٠۲١ و پروسه تخلیه چگونه صورت گرفت؟
یاسمین یارمل: زمانی که کابل سقوط کرد و حکومت به دست طالبان افتاد، همه چیز نابود شد. وطن به دست افراد وحشی سپرده شد و دستاورد های بیست ساله از بین رفت. سی میلیون شهروند افغان تحت ستم قرار گرفتند. زندگی در افغانستان ناممکن شد، مخصوصا برای زنان هنرپیشه و زنانی که در عرصه اجتماعی و فرهنگی کار میکردند. من هم ناگزیر شدم که افغانستان را ترک کنم زیرا احتمال زنده ماندنم در کشور وجود نداشت. برخی از کشور ها، برای تخلیه ما از کابل پیشنهاد دادند که ما فرانسه را ترجیح دادیم.
آمدن ما دشواری های خود را داشت چنانچه همه خبر دارند. وضعیت به گونه بود که با بسیار مشکلات با خانواده از خانه بر آمدیم...
هنگامی که طالبان به کابل رسیدند ما در یکی از نقاط دیگر کابل جاگزین شدیم که شناسایی نشویم. مدت یک هفته آنجا بودیم. برای ما پیام آمد که خود را به میدان هوایی کابل رسانید. زمانی که خانه را ترک کردم، فکر کردم برای اجرای یک کار میروم. بدون وسایل، بدون لباس و بدون آنچه دستاوردهای که در جریان چهل سال کار بدست آورده بودم، همه رها کردم. خانه، زندگی، کار، پول... وقتی از خانه بیرون شدم تنها یک دستکول با خود داشتم و لباسی که بر تنم بود. با خانواده هشت نفری خود روانه میدان شدیم.
شرایط در میدان هوایی کابل به گونه بود که افراد زیر پا میشدند. سر ما فیر میشد و طالبان از گاز اشک آور بر روی مردم استفاده میکردند. بدترین شرایط زندگی را گذشتاندیم. بار بار زیر پا شدیم و لباس های ما در بدن ما پاره پاره شد. کودکانی که همرای بودند زیر پا شدند. اعضای خانواده ما زخمی شدند. نواسه ام شدید زخمی شد و به همکاری همسرم و دخترم به شفاخانه انتقال داده شده و آنجا بستری شد. من و سه اولادم خوشبختانه یا بدبختانه از میدان عبور کردیم و پس از آن هیچ تماسی با همسر و دخترم نداشتیم. یک روز در میدان گذشت. ساعت چهار عصر طیاره رسید و ما را به ابوظبی انتقال داد. پس از یک شب به فرانسه رسیدیم و در یکی از هتل ها جاگزین شدیم.اما متاسفانه با خانواده تا مدت بیست روز هیچ تماسی نداشتیم.
دوری از باقی اعضای خانواده، ما را سخت پریشان کرده بود. با یک دنیا دلهره و استرس، مریضی و هزاران مشکل دیگر در هتل سپری میکردیم. تا اینکه یکی از روز ها خبر دریافت کردم که خانواده ام از کابل به یکی از ولایات سفر کردند. در آنجا سیستم مخابراتی فعال نبود. بلاخره در یکی از روز ها تماس برقرار شد. آنها گفتند که در یک موقعیت به گونه پنهانی به سر میبرند. شوهرم که در دولت قبلی در بخش نظامی کار میکرد، زیر تهدید بود. از این جهت من خیلی نگران بودم. یک سال و چند ماه در افغانستان بودند و سپس به ایران آمدند. هم اکنون در آنجا در انتظار ویزا به سر میبرند.
مهاجرنیوز: پیش از این وضعیت در افغانستان چگونه بود، آیا فکر می کردید کابل سقوط میکند؟
یاسمین یارمل: در افغانستان در سال های اخیر، ما هر روز شاهد کشته شدن جوانانی که در امنیت ملی، پلیس ملی و ارودی ملی کار میکردند، بودیم. راپور های به دست ما میرسید که حکومت نمیخواهد با طالبان برزمد. اکثرا خبر میشدیم که مقامات خودشان زمینه را مساعد میسازند که طالبان نظامیان را اسیر بگیرند. نظامیان دولت پس از اسارت کشته میشدند. طالبان در روز صد ها نظامی را اسیر میگرفتند و آنها را با شکنجه و به گونه وحشیانه میکشتند. این تراژیدی ها هر روز تکرار میشد.
در خانواده من، پسر و همسرم در بخش نظامی دولت قبلی کار میکردند. همیشه در هراس بودم تا مبادا آنها را از دست دهم. من یک پسر داشتم. او در هندوستان تحصیل عالی اش را در بخش نظامی تمام کرد و در افغانستان به صفت استاد کار میکرد. من ناراحت از این موضوع بودم و در همان زمان هم تصمیم گرفته بودم تا از افغانستان بیرون شوم زیرا فشار های روحی و روانی مرا زیر گرفته بود و هراس داشتم که مبادا پسرم را نیز ببرند... از زندگی در افغانستان فوق العاده خسته شده بودم، وضعیت پیچیده تر از پیش شده بود اما فکر نمیکردم افغانستان به این آسانی سقوط کند، زیرا به اردوی ملی باورد داشتم کا با تمام تجهیزات مجهز بودند و با کمال سربلندی از کشور دفاع میکردند.
وی افزود: چون دو تن از اعضای خانواده ام در بخش نظامی کار می کردند، بنابر این اطلاعاتی را بدست میآوردم که اصلا باورم نمیشد که خود غنی و اطرافیانش در راس باشند. برخی از انسان های بی دانش و بی خبر که با مردم افغانستان هیچ شناخت و رابطه نداشتند و فقط به خاطر پر کردن جیب های خود آمده بودند، قدرت را در دست داشتند. در سال های اخیر، تمام اراکین دولت را خویش، قوم و هم زبانان اشرف غنی احاطه کرده بود. این سبب شد که دولت شکست بخورد و سقوط کند. در این اوخر دولت به طرف یکه تازی روان بود و تعصب به اوج رسیده بود. در هر بخش در راس یک پشتون قرار داشت. اقلیت ها و مردمان از اقوام دیگر در پست های پائین تر مامور بودند. این مسایل سسب شد که افغانستان را بفروشند و به دست یک گروه وحشی بسپارند.
مهاجرنیوز: از مهاجرت چه تجربه دارید؟
یاسمین یارمل: مهاجرت دنیای از دشواری هاست. نانی که دلت بخوادهد نیست. در کشوری زندگی میکنیم که تفاوت های فرهنگی و زبانی وجود دارد. من در کشور که دین اش اسلام است و سنتی است بزرگ شده ام. در افغانستان گذشته از مسایل سیاسی، روابط اجتماعی ساده و بی ریا است. اما اینجا اینطور نیست. مهاجران با تخنیک های تکنالوژی امروز بلدیت کامل ندارند. با زبان خارجی آشنایی ندارند. وقتی با یک فرهنگ نو آشنا می شویم، همه چیز نو است و همه چیز را از نو باید شروع کرد. این مشکلات گاهی برای آدم سنگین تمام میشود. در کشور خود آزاد نفس میکشی، آزاد گریه می کنی و آزاد میخندی. دلتنگی ها با ارتباطات خانوادگی رفع میشود. اما اینجا در خانه ات با صدای بلند گپ زده نمیتوانی در غیر آن پلیس را خبر میسازند. مشکل عدم آشنایی با زبان بیگانه یکی از مشکلات جدی است. این وضعیت برای ما چالش بر انگیز است.
با وجود این مشکلات، از خوبی های مهاجرت از جمله آشنایی با فرهنگ و جامعه جدید نیز باید گفت. احترام به فرد، به دین، به مذهب و هم چنان احترام به شخصیت انسان مسایلی هستند که در جامعه اینجا به آن اولویت میدهند. به گونه مثال شعار فرانسه آزادی، برادری و برابری است. هرچند در برابری کمی تفاوت ها وجود دارد... اما فرانسه از فرهنگ بالایی برخوردار است. این کشور در بخش های هنری و فرهنگی پیشرفته است که جامعه ما متاسفانه از آن بی بهره است.

«سیستم اداری پیچیده در فرانسه»
وی میافزاید: در فرانسه چیزی که ما را متاثر میسازد پروسه ادغام خانواده ها است که بسیار به کندی پیش میرود. انتظار مداوم برای پیوستن با خانواده عذاب دهنده است. از این لحاظ رنج میبریم. کاغذ پرانی های مداوم و سیستم بیوروکراسی اینجا بی حد مشکل ساز است. یک کاری که به یک روز یا دو روز انجام میشود به صدا ها روز ادامه پیدا میکند. کار اداری در دوایر دولتی به صورت درست پیشبرده نمیشود. برای هر کار باید وعده ملاقات گرفت، حتا برای وضعیت های عاجل. تعدا زیادی از مهاجران منتظر اعضای خانواده خود هستند. برخی از آنها در افغانستان و برخی در کشور های همسایه در بی سرنوشتی به سر میبرند. به گونه مثال، چهار تن از اعضای خانواده ام در ایران هستند و تا هنوز ویزا دریافت نکردند.»
مشکل اقتصادی نیز یک موضوع مهم است. خانواده های مهاجران که به دور از آنها در افغانستان یا به کشور های همسایه به سر میبرند، از کدام منبع و عاید زندگی کنند؟ در افغانستان نه به کسی معاش میدهند نه تقاوت. بانک ها بسته هستند. خرید و فروش نیست. در اینجا هم به ما فقط پولی را میدهند که برای زندگی روزمره ما هم کافی نیست چه رسد به اینکه ما به خانواده های خود کمک کنیم.
«چالش دیگر کار است»
او در ادامه میگوید: مهاجران به چالش عدم کار رو برو هستند. از سوی دیگر آنها با سیستم جدید اینجا آشنایی ندارند. در کشوری که همه چیزاش توسط ماشین و کامپیوتر اداره میشود، چطور میشود کار مورد نظر را دریافت. روی هم رفته، دولت باید زمینه کار را مساعد سازد. نیروی کاری را تقویت نموده و برای آنها کار فراهم کند. ما وقتی اینجا میآییم از فقر و بدبختی فرار نمیکنیم. ما پناهنده های سیاسی هستیم. ما در وطن خود کار میکردیم و زحمت میکشیدیم. زندگی خوب داشتیم. دلیل مهاجرت ما نجات از خطر بود. دولت فرانسه از مهاجران به گونه درست حمایت نمیکند که این خود سبب میشود که افراد و اشخاص از لحاظ روحی و روانی متضرر شوند. دولت به مهاجرانی که پناهندگی میدهد باید زمینه کاری را نیز برایشان فراهم سازد.
مهاجرنیوز: پلان و برنامه های تان در فرانسه چیست؟
یاسمین یارمل: برنامه اصلی من بازی در تیاتر و سینما است. اما در حال حاضر کوشش دارم که اولاد هایم درس بخوانند . آنها زبان را خوب یاد گرفتند و در صدد این هستند که وارد دانشگاه شوند. این هم یک پروسه دشوار است. امیدوارم که کشور فرانسه هرچه زودتر به باقی اعضای خانواده ام که در ایران به سر میبرند ویزا دهد تا با ما بپیوندند. وقتی خانوداه باهم باشند همه چیز به خوبی پیش میرود و برنامه ها نیز با روحیه آارم تر و به خوبی انجام مییابند.
در همین زمینه: حمیده امان:«می خواهیم صدای زنان افغان باشیم و با آنها همدردی کنیم»
مهاجرنیوز: زنان مهاجر افغان چه نقشی در تغییر وضعیت فعلی در افغانستان دارند؟
یاسمین یارمل: من فکر میکنم زنان افغانستان در کشور های مختلف اروپایی و کشور های دیگر میتوانند نهادی را و حرکتی را به راه بیاندازند. آنها باید منسجم شوند و با یک صدا جامعه جهانی را متوجه زنان افغانستان بسازند. زنانی که از تمام نعمات مادی، آزادی، تحصیل و کار محروم هستند. آنها حق صحبت کردن ندارند. زنانی هم هستند که در افغانستان مبارزه میکنند اما از سوی طالبان تهدید و یا کشته میشوند. کشور های مدافع حقوق بشر، جامعه جهانی و ملل متحد کجا هستند که امروز صدایشان بلند نمیشود. هیچ کسی در برابر ستمی که بر زنان افغانستان، بر نیمه این جامعه صورت میگیرد، بر نمی خیزد و دادخواهی نمیکند.
این مهم است که ما از هر جا و از هر دریچه برای زنان افغانستان دادخواهی بکنیم. بنابر این همه زنان افغان باید فریاد خود را به گوش جهان برسانند. یکی از نمونه ها تظاهرات است. صدای اعتراض میتواند صدای حمایت باشد با آنکه جامعه جهانی از اعدام ها، سنگسار ها و کشتن هزاران دختر و زن در جریان است. اما صدای اعتراض نباید خاموش شود. در جامعه ما بهترین ها را به بهانه های مختلف سرکوب کرده و میکشند.
در ایران یک زن توسط پلیس کشته میشود، همه جهان تکان میخورد اما در افغانستان هزاران دختر قربانی می شوند و کسی صدایش را بلند نمی کند. از بین رفتن دختران دانشجو در مرکز آموزشی کاج یک قربانی بزرگ بود اما کسی از جامعه جهانی در برابر ستمی که بر آنها شد، صدای اعتراض بلند نکرد.
مهاجرنیوز: آیا شرایط افغانستان برای زنان بهتر خواهد شد؟
یاسمین یارمل: تا اکنون برای آینده افغانستان هیچ امیدی نیست. ضمانتی برای زندگی زنان فعال وجود ندارد. تا وقتی که طالبان هستند هیچ امیدی نیست. آنهایی که بیرون از افغانستان هستند نیز در آرامش به سر نمیبرند زیرا خانوداه هایشان در کشور، در برابر تهدید به سر میبرند.
مرتبط: قاضی زن افغان در آلمان نگران همکاران خود در افغانستان است
از سوی دیگر، دولت های جهان وظیفه دارند که جلو طالبان را بگیرند و این رژیم را به رسمیت نشناسند. کمک های مالی را به آنها قطع کنند زیرا این کمک ها به مردم بیچاره نمیرسد. طالبان از این کمک ها مستفید میشوند. آنهایی که طالبان را دوباره سر قدرت آوردند، مسوول اند که این رژیم را سرنگون نیز سازند تا حکومتی با نظام مردمی ایجاد شود.