شماری از مهاجران با کمک سازمانهای خیریه در مراکز مخصوص مهاجران در بوخارست، پایتخت رومانیا زندگی میکنند. در میان این مهاجران، زنان جوانی هستند که بعد از سفر دشوار مهاجرت، به رومانیا رسیده اند ودر این مراکز جا بجا شدهاند. مریم، مهاجر افغان سرگذشتش را با مهاجر نیوز در میان نهاده است.
«من مریم*، ۳۳ ساله و ساکن اصلی شهر کابل هستم. حدود دو سال است که مهاجر شدهام. کودکیم را در ایران سپری کردم و ۱۵ ساله بودم که با یک مرد افغان ازدواج کردم و به افغانستان رفتم. من از این ازدواج یک پسر و دو دختر دارم.
در افغانستان شوهرم رفتار بدی با من داشت و همیشه مرا میزد. آثار زخمهای لت و کوب او تا هنوز هم روی بدنم باقیست. این رفتار خشن باعث شد که قبل از آمدن به اروپا از او طلاق بگیرم. پسرم با او ماند و من با دو دخترم مهاجر شدم.
شوهرم میخواست مرا بکشد
ما اول به ایران رفتیم و بعد از آن به ترکیه و یونان سفر کردیم. بدترین شب و روز مهاجرت را در یونان گذراندیم. ما در جزیره لیسبوس در کمپ موریا زندگی میکردیم و زندگی سختی داشتیم. شبها خوابم نمیبرد و میترسیدم که کسی کودکانم را اذیت نکند.
در کمپ موریا هر شب جنگ و درگیری رخ میداد. تا جایی که مجبور شدم از طرف شب دخترانم را با ریسمان به خود ببندم. کمپ خیلی کثیف هم بود و من میترسیدم کودکانم مریض شوند.
مشکل دیگر من در یونان این بود که شوهر سابقم میدانست من در موریا زندگی میکنم. او به کسی گفته بود که مرا بکشد. من هم از ترس به یک کمیشن کار پول دادم و تکت کشتی خریدم.
از یونان با هواپیما به رومانیا آمدیم
ما با کشتی از موریا به آتن رفتیم اما در آنجا هم سرپناهی نداشتیم. گاهی در کلیساها و گاهی نزد آشنایان خود زندگی میکردیم. من بارها از مقامهای یونانی درخواست کمک کردم و به آنها ده ها ایمیل فرستادم اما کسی پاسخ نداد.
وقتی دیدم زندگی ما روز به روز بدتر میشود با یک قاچاقبر تماس گرفتم و با اسناد جعلی به رومانیا آمدم. در میدان هوایی بوخارست فهمیدند که قاچاقی آمدهام. پنج روز مرا زندانی کردند و میخواستند اخراجم کنند اما تغییر عقیده دادند و مرا به کمپ مهاجران فرستادند. چون یک دخترم مریض است مرا بعدتر به اینجا به مرکز اتحادیه کلیساهای رومانیا یا ایدروم فرستادند.
میخواهم اینجا بمانم
یک ماه پیش در بوخارست پناهندگی دادهام و منتظر هستم که امروز یا فردا پاسخ بدهند. اگرچه اعضای خانواده من در کشورهای دیگر اروپایی زندگی میکنند اما من اینجا احساس راحتی میکنم و میخواهم بمانم. از دو سال به این سو این بار اول است که شبها آرام میخوابم.»
*نام مستعار