تمنا زریاب پریانی، یکی از اعضای جنبش خودجوش زنان افغانستان.
تمنا زریاب پریانی، یکی از اعضای جنبش خودجوش زنان افغانستان.

تمنا زریاب پریانی، یکی زنان معترض در کابل بود که طالبان او و سه خواهرش را شب ‌۱۹ جنوری سال ۲۰۲۲ از خانۀ‌شان در کابل بازداشت کردند. تمنا و خواهرانش نزدیک به یک ماه را در زندان طالبان گذراندند. طالبان تمنا و خواهرانش را پس از آزادی از زندان، ممنوع‌الخروج اعلام کردند. آن‌ها هفت ماه دیگر نیز در کابل ماندند و در این مدت از یک خانه به خانۀ دیگر مخفی می‌شدند. پس از هفت ماه، او و خواهرانش به گونۀ قاچاقی از مرز سپین‌ بولدک عبور کرده وارد پاکستان شدند. سرانجام دولت آلمان، تمنا و خانواده‌اش را به تاریخ ۵ اکتوبر ۲۰۲۲ از پاکستان به آلمان منتقل کرد. تمنا در آلمان نیز به مبارزات آزادی‌خوانه‌اش ادامه می‌دهد و در اعتراضات و راه‌پیمایی‌های افغان‌های مقیم آلمان که علیه رژیم تندرو طالبان راه‌اندازی می‌شود، شرکت می‌کند. گفت‌وگوی ویژۀ مهاجر نیوز با تمنا زریاب پروانی.

مهاجر نیوز: نخست در پیوند به فعالیت‌های‌ تان بگویید که پیش از سقوط دولت در افغانستان، مشغول چه کاری بودید؟

تمنا زریاب پریانی: پیش از سقوط دولت در افغانستان، دانشجوی علوم سیاسی بودم و در کنار آن فعالیت‌های اجتماعی فرهنگی داشتم و از سال ۲۰۱۸ نهادی را زیر نام «نهاد اجتماعی و فرهنکی تمنا» ایجاد کردیم که جمعی از جوانان فعال در آن کار می‌کرد. ما در این نهاد، فعالیت‌های مدنی می‌کردیم که اساساً این فعالیت‌ها از کارزارهای انتخاباتی سال ۲۰۱۴ آغاز شده بود و تا زمان سقوط دولت ادامه داشت.

چنان که نیک معلوم است، شما از سازمان‌دهندگان «جنبش خودجوش زنان» در افغانستان بودید، خواست‌های شما از گروه طالبان چه بود؟

ما در ۲۰ اگست ۲۰۲۱ دقیقاً چهار روز پس از سقوط دولت در افغانستان، «جنبش حقوق مدنی زنان افغانستان» را پایه‌گذاری کردیم. مطالبات ما، حقوق و ازادی‌های زنان در افغانستان بود؛ اما مخاطب ما طالبان نبودند. چون ما طالبان را یک گروه تروریستی می‌شناسیم که به ارزش‌های مدنی و انسانی باور ندارند و جامعۀ جهانی افغانستان را به این گروه تسلیم داده‌است. طالبان خلاف آ‌ن‌چه ادعا دارند، در جنگ با ارتش افغانستان پیروز نشدند؛ بل قلمرو ما در پی یک توطیه نابخشودنی به آن گروه تسلیم داده‌شد. مخاطب ما در این اعتراضات، کشورهایی بود که طالبان را حمایت می‌کردند/ می‌کنند. شما شاهد هستید که از زمان به قدرت رسیدن گروه طالبان تا اکنون، هر هفته ملیون‌ها دالر فرستاده می‌شود تا رژیم این گروه از کار نیفتد. هم‌اکنون طالبان دو منبع مهم مالی برای چرخاندن رژیم تروریستی شان دارند. نخست کشت مواد مخدر و دومی پولی است که جامعۀ جهانی زیر نام کمک‌های بشردوستانه به طالبان می‌فرستد.

اما سازمان‌های بین‌المللی بارها تاکید کرده‌اند که در مصرف پولی که به افغانستان کمک می‌شود، طالبان نقشی ندارند.

هم‌اکنون پیش چشم نهادهای بین‌المللی در افغانستان، زنان و دختران زندانی و شکنجه می‌شوند. مردان جوان زیر شکنجۀ طالبان جان می‌بازند و دختران زیادی کشته شدند و برخی‌ها لادرک هستند. اما نهادهای بین‌المللی جز انتقال پول به افغانستان و گزارش دادن از نحوۀ مصرف آن دیگر واکنشی نسبت به وضعیت نشان نداده‌اند. این نهادها در پی این همه جنایت، کاری جز نشر اعلامیه نکرده‌اند. مردم در فقر و بی‌چاره‌گی به سر می‌برند و فقط طالبان هستند که روز به روز شکم‌های شان بزرگ‌تر می‌شود.

شما از جریان دست‌گیری‌تان توسط گروه طالبان در شبکه‌های اجتماعی ویدیوی زنده پخش کردید و کمک خواستید، کسی به کمک شما شتافت؟

نه، متاسفانه همان شب ما فهمیدیم که تنهایی و بی‌چاره‌گی یعنی چه. هیچ‌یک از اهالی منطقه و همسایه‌ها، به ما کمک نکردند. هنگامی که طالبان دروازۀ خانۀ ما را می‌شکستند، سروصدا تمامی محله را فرا گرفته بود. اما در محلی که اقامت داشتیم، هیچ‌کس از ترس طالبان از دروازه‌اش بیرون نشد. اما همین مردم در مواردی از اخلاق اسلامی، غیرت افغانی و تاریخ پنج‌هزار ساله حرف می‌زنند. من در آن لحظات وحشت‌ناک که صدای چهار دختر جوان تمام محل را فرا گرفته بود و هیچ کس به دادشان نمی‌رسید، تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که ویدیو زنده نشر کنم و گرفتاری مان را به نحوی گزارش کنم. اما در جریان ویدیو دروازۀ خانه ما شکسته شد و طالبان وارد خانه شدند. به محض ورود آن‌ها، گوشی را از پنجره به سمت بیرون پرت کردم. اما شوربختانه بعدتر دانستم که گوشی‌ام به دست طالبان افتاده بود.

طالبان شما را به چه جرمی زندانی کردند و آیا میکانیزمی برای محکمۀ شما در نظر بود و یا شما به وکیل مدافع دست‌رسی داشتید؟

شما از تروریست‌ها توقع دارید که کسی را با میکانیزم قانونی محکمه کنند؟ چنین چیزی در رژیم طالبان امکان ندارد. آن‌ها یک گروه تروریستی هستند و عمدتاً مخالفین‌شان را زندانی نمی‌کنند؛ بل به قتل می‌رسانند. بسیاری از خانواده‌ها حتا نمی‌توانند جسد فرزندان‌شان را پس از دست‌گیری طالب به دست بیاورند. طالبان حتا گرفتاری ما را انکار کردند و مسوولیت نمی‌گرفتند. من مطمینم که طالبان وقتی به خانۀ ما آمدند، نمی‌خواستند من و خواهرانم را زندانی کنند؛ آن‌ها می‌خواستند ما را بکشند. اما تنها چیزی که سبب شد دست‌شان رو شود، ویدیویی بود که من به صورت زنده از جریان آمدن آن‌ها و شکستن دروازۀ خانه نشر کردم.

تمنا و یارانش در اعتراضات جنبش خودجوش زنان در کابل
تمنا و یارانش در اعتراضات جنبش خودجوش زنان در کابل

فکر می‌کنید ویدیویی که شما به صورت زنده نشر کردید جان شما را نجات داد یا در واقع سبب شد که طالبان شما را نکشند؟

آن ویدیو حداقل سبب شد که آن‌ها نتوانند گرفتاری ما را انکار کنند. اما موارد زیادی وجود دارد که طالبان مخالفین‌شان را دست‌گیر کرده و به قتل رسانده‌اند. فکر می‌کنم آن ویدیو سبب شد که حداقل گرفتاری ما را نتوانند انکار کنند و ما زنده بمانیم.

هرچند نیک می‌دانم که سخن گفتن در پیوند به شکنجه و زندان کار سختی است. اما می‌شود بگویید که برخورد طالبان در زندان با شما چه گونه بود؟ شما در مصاحبه‌های‌تان از شکنجه گفتید، می‌شود در این زمینه توضیح بیشتر دهید؟

متاسفانه برخورد شان از لحظه‎‌یی که دروازۀ ما را شکستند و وارد خانه شدند، تا این‌که در مسیر راه چشم‌های ما را بستند، همه‌اش وحشیانه بود. من پیش از زندانی شدن، چادری؛ پوششی که طالبان آن‌ را حجاب اسلامی می‌دانند و به تن کردن آن را برای زنان افغانستان اجباری ساخته‌اند، آتش زده بودم. به همین دلیل بیشتر عصبانی بودند و هرچه شکنجه‌ام می‌کردند، عقده‌های شان خالی نمی‌شد. به باور من آن پوشش، خاستگاه فرهنگی و تاریخی در میان ما ندارد و ویژۀ گروه طالبان است. طالبان بارها با به تن کردن چادری، انتحار کردند و جان صدها هم‌وطن ما را گرفتند.

شکنجه‌ در زندان طالبان انواع مختلف داشت. عمدتاً با کیبل و شلاق می‌زدند. یکی از شب‌های که در زندان بودم، طالبان به شکل گروهی شکنجه‌ام کردند. هم‌زمان بیش از ۱۵ تن شکنجه‌ام می‌کرد. قسمی که جز یک تروریست، هیچ موجودی نمی‌تواند زنی را چنان شکنجه کند. آن شب، بدترین شب زندگی‌ام را تجربه کردم و هرگز نمی‌توانم فراموش‌ کنم. آن‌ها وقتی مرا با شلاق و کیبل می‌زدند، الله و اکبر می‌گفتند. آن شب از اسلامی که طالب ادعایش را دارد، متنفر شدم. هم‌چنان آن‌ها مرا با بدن زخمی و خون‌آلود مجبور به عبادت اجباری می‌کردند. 

هم‌زمان با شما سه خواهرتان هم در زندان بودند، این شکنجه‌ها شامل حال آن‌ها هم بود؟

ما همه در ریاست ۹۰ امنیت ملی زندانی بودیم. اما خواهرانم در سلول جداگانه بودند. البته در اتاقی که من تنها بودم، کمره نصب بود و آن‌جا شکنجه نمی‌کردند. شکنجه‌گاه، جایی بود که دیوارهایش به ضرب کیبل سیاه شده بود و با خون زندانیان سرخ. با خواهرانم هم رفتار وحشیانه داشتند. طالبان خواهرانم را شکنجه کردند و از آن‌ها خواستند که نشانی و آدرس دیگر زنان و دختران معترض را افشا کنند. البته خواهرانم را به شکنجه‌گاه نمی‌بردند؛ اما همواره لت و کوب‌شان می‌کردند. من در زندان، بارها تصمیم به خودکشی گرفتم. اما در آن زمان، تنها چیزی که سبب شد این کار را نکنم، سرنوشت خواهرانم بود که هنوز خیلی جوان هستند. ممکن من باخودکشی راحت می‌شدم؛ اما سرنوشت خواهرانم به دست آن گروه وحشی نامعلوم بود. ما حتا حق حرف زدن با خوانده را نداشتیم که آن‌ها بدانند حداقل ما زنده هستیم.

طالبان در نشست ناروی تعهد کردند که شما و خواهران‌تان را رها کنند، چرا پس از آن نشست نیز، مدت زیادی در زندان ماندید؟

ما از ۱۹ جنوری تا ۱۴ فبروری در زندان بودیم. یکی از دلایلی که طالبان ما را پس از تعهد در نشست ناروی رها نکردند، این بود که بدن من زخمی بود و می‌خواستند آثار شکنجه کمتر شود. دو دیگر این که طالبان در این موارد به تنهایی قادر به تصمیم‌گیری نبودند و بیشتر از جایی دستور می‌گرفتند. در آخرین روزهای که در زندان بودیم و قرار بود رها شویم، دستوری دریافت کردند و رهایی ما به تعویق افتاد.

طالبان شما را پس از رهایی از زندان، ممنوع‌الخروج اعلام کردند، چه‌گونه توانستید از افغانستان بیرون شوید؟

طالبان ما را ممنوع‌الخروج اعلام کردند و گذرنامه‌های ما را هم ضبط کردند. ما به صورت پنهانی به برخی از اعضای خانواده دوباره گذرنامه گرفتیم. اما هر بار که تا مرز می‌رفتند، دوباره برگشتانده می‌شدند. ما حدود هفت ماه به شکل پنهانی و با تغییر مکان در داخل افغانستان ماندیم و به نحوی تحت تعقیب طالبان بودیم. بیرون شدن ما با گذرنامه غیرممکن شده بود. سرانجام ما توانستیم از راه سپین بولدک با پوشش طالبانی و ظاهر کوچی و دست و پای خینه شده به گونۀ غیرقانونی و قاچاقی وارد پاکستان شویم.

طالبان با به قدرت رسیدن در افغانستان، درب مکاتب را به روی دختران بستند و در تازه‌ترین اقدام مانع کار زنان در ادارات حکومتی شدند؛ آیا با چنین روشی می‌توانند حکومت کنند؟

باور ما این است که باز شدن دروازۀ مکاتب در زیر سایۀ چنین حاکمیتی، مخرب‌تر و وحشتناک‌تر از بسته ماندن است. چون مکتب و دانشگاه در حاکمیت طالب، آموزه‌های تروریستی را تزریق می‌کند و این امر در دراز مدت برای جریان و بقای حاکمیت نامشروع طالبان کمک می‌کند. آن‌ها مواردی را به نام شریعت، شامل نصاب تعلیمی و تحصیلی خواهند ساخت که چندین نسل را اسیب ببینند. ما از بنیاد با این حاکمیت مشکل داریم و باید این رژیم افراطی و تروریستی جایش را به یک حکومت دموکراتیک خالی کند.

چه زمانی به آلمان رسیدید و زندگی در این‌جا چگونه می‌گذرد؟

خانوادۀ ما که جمعاً ده تن هستیم، دقیقاً ۵ اکتوبر پاکستان را به مقصد آلمان ترک گفت. برای من رنج مهاجرت بسیار سنگین است. هیچ وقت نمی‌خواستم به کشوری مهاجر و پناهنده شوم و این بسیار سخت است که انسان از وطن‌اش تبعید شود. از سرزمینی تبعید شوی به آن وابستگی داری و تمام عمرت را آ‌ن‌جا گذرانده‌یی. طبیعتاً خوشایند نیست؛ اما راهی جز این نبود. ما ماندن و ایستادن و مبارزه را انتخاب کردیم؛ اما سرانجام ناگزیر شدیم به مهاجرت تن دهیم.

مشکلات مهاجرت زیاد است. پیش از هرچیز مساله زبان است که من شخصاً تا هنوز به دلیل مدارک اداری، شامل کورس زبان هم نیستم. با وجود وضعیت روحی بدی که پس از شکنجه و زندان دارم، هنوز نتوانسته‌ام به روان‌پزشک دست‌رسی پیدا کنم. در حالی که من هم به لحاظ روحی و هم به لحاظ جسمی زخمی هستم و نیاز به مداوا دارم. هنوز به حالت عادی برنگشته‌ام و سردردی‌های شدید رهایم نمی‌کند.

دوست دارید مبارزات‌تان را در آلمان هم ادامه دهید و برای آزادی‌های از دست رفتۀ زنان افغانستان بجنگید یا برنامۀ دیگری دارید؟

- هم‌اکنون یک گروه تروریستی مردم، به ویژه زنان را در افغانستان گروگان گرفته و شکنجه می‌کنند. آمار ازدواج‌های اجباری به شدت بلند رفته است. باوجود این که خسته و زخمی هستم؛ اما تعهدم این است که نباید سکوت کنم. من زندان طالب را با آن همه وحشت پشت سر گذراندم و تا زمانی که افغانستان بودم سکوت نکردم و پس از این هم نخواهم کرد. سکوت ما به معنی حمایت از وضعیت حاکم در افغانستان است و من سهم خود را به عنوان یک انسان، به ویژه یک زن، ادا خواهم کرد. من در تمامی اعتراضاتی که در آلمان علیه گروه تروریستی طالبان راه‌اندازی می‌شود، شرکت می‌کنم. نمی‌خواهم به عنوان یک قربانی حاشیه‌نشین شوم و با درد و رنجی که دارم، خودم را نابود کنم. به نظر من اکنون اعتراض در برابر جنایات طالبان، مهم‌ترین کاری است که باید انجام دهیم. صدای اعتراض هر زن، می‌تواند شلیک گلوله‌یی باشد به سمت تروریستان و ما چرا از این سهم مان استفاده نکنیم؟ من از زمانی که به آلمان آمده‌ام، صدای زنان افغانستان بوده‌ام و پس از این هم خواهم بود.

حضور تمنا زریاب پریانی در اعتراضان زنان در آلمان
حضور تمنا زریاب پریانی در اعتراضان زنان در آلمان

برنامۀ تان برای آینده چه است؛ چه هدفی را می‌خواهید در زندگی تان در آلمان دنبال ‌کنید؟

من مسیری را که آمده‌ام، ادامه خواهم داد. در کنار آن تصمیم دارم اگر وضعیت افغانستان عادی نشود و این‌جا بمانم، درس بخوانم و ماستری‌‌ بگیرم. در عین زمان، مبارزات مان را در هم‌صدایی با زنان کشور به پیش خواهیم برد. دوست دارم با زنان افغانستانی که در اروپا هستند، هماهنگی‌های بیشتر و بهتر انجام دهیم و همه با هم بتوانیم با رژیم تروریستی و زن‌ستیز طالبان مبارزه کنیم. ما به مبارزۀ نستوهانه نیاز داریم و نباید خسته شویم. راه ما طولانی است و نفس‌گیر. ما باید انرژی داشته باشیم و تا پیروزی روشنی بر تاریکی ادامه دهیم.

 

در همین زمینه